کد مطلب: ۲۹۸۷
تعداد بازدید: ۱۴۵۳
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۷:۵۵
معارف دین| ۲۱
قرآن کریم در ظرف بیست‌ و سه سال به‌ تدریج نازل شده و شمار زیادی از آیات آن- به مناسبت‌هایی که پیش آمده، یا در مقام احتجاج- بر کفّار نازل شده و سبک و سیاق خود را که مختص به خود آن است، و هیچ کتاب دیگر، حائز آن نیست را دارد، که همان ‌هم اعجاب‌انگیز، جالب و جذّاب است و زبان از بیان فصاحت و بلاغت آن عاجز می‌باشد.
فصل ششم: سؤالات قرآنی
1- چرا آیات متشابهات در قرآن آمده است و چرا همه مطالب در قالب آیات محکمات بیان نشده‌اند؟
اگر متشابهات صرفاً وصف الفاظ باشد که با امکان بیان معانی با الفاظ محکمه عدول به الفاظ متشابهه شده باشد، این سؤال قابل ‌طرح است که: وجه عدول چه بوده است؟
و اگر متشابهات وصف معانی باشد که معنی بالذّات متشابه باشد و تشابه معنی به لفظ سرایت کرده باشد و به لفظ هم به اعتبار معنی متشابه گفته شود، در این صورت، صرف ‌نظر از معانی متشابهه در مثل قرآن مجید- که حاوی علوم و معارف حقیقیه بسیار است و بسیاری از آن‌ها محتاج به شرح و تأویل می‌باشد- جایز نیست؛ و موجب حرمان مردم – به ‌ویژه صاحبان مدارک عالیّه- می‌شود.
این متشابه به هر معنی که باشد، معنایی است که محتاج به شرح و بسط و تفصیل بسیار است؛ که بیان آن‌ها در قرآن مجید از جهات متعدّده مناسب نبوده است. بنابراین این معانی متشابهه که بیشتر مربوط به امور غیبیّه است در قرآن بیان شده و شرح و تأویل نشده است. و غموضت و ابهام یک سلسله معانی نباید موجب شود که اجمال آن‌ هم ناگفته و مجهول بماند و در حدّ لفظ دالّ بر آن معنای محتاج به تفسیر و تأویل، مطرح نگردد.
این یک حقیقت و واقعیّت است که معانی بر دو قسم‌اند: بعضی محکم و بعضی متشابه هستند؛ و در ابهام یک سلسله به هم متشابه‌اند. و اگر می‌گویند: چرا معانی محکمه گاه با الفاظ متشابه یا موجب اشتباه، بیان شده که در واقع، معنی مشتبه شود؟ مثل: یَدُالله‌ فَوقَ أیدِیهِم[1]، یا وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى[2]، وَ عَصَي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَي [3]، یا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ[4]، و یا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ[5] و امثال اینها؛ پاسخ این است که: این‌گونه کلمات از متشابهات نیستند و معانی بسیار لطیف و دقیق آن‌ها بر اهل زبان و ذوق معلوم و آشکار است و از علائم فصاحت و بلاغت است.  
لغات و السنه- خصوصاً لغت عرب- بیشتر یا بخش مهم آن، مشتمل بر استعارات و مَجازات و هنرهای ذوق پسند، شیوا و زیبای ادبی است که بدون آن‌ها کلام، خطبه، شعر و قصیده، خشک و نامطبوع می‌شود؛ و در مستمع و شنونده نه رغبت شنیدن و استماع ایجاد می‌نماید، و نه تأثیر به سزایی در روح او می‌گذارد.
آن‌ها که اهل هنر سخنوری و ایراد کلام می‌باشند و از محاسن و لطافت‌های معجزه‌آمیز قرآن مجید عاجزند، در عین ‌حال که درک می‌کنند کلام، در اوج فصاحت و بلاغت و اعجاز قرار دارد، نمی‌توانند تمام دقایق لطایفی را که در آن به کار برده شده بیان کنند.
قرائن حالیّه، عقلیّه و مقالیّه همه در فهم قرآن کریم و لسان عرب و بلکه همه السنه دخالت دارد و میزان در فهم مراد و معنی، همان ذوق‌های سلیم و طبع مستقیم است.
مثلاً در همین آیه کریمه: یَدُالله‌ فَوقَ أیدِیهِم، اگر کسی بر کلمات، جمود داشته باشد، باید یدالله را- العیاذ بالله- ید خارجی خدا بگوید که خارجاً و حقیقتاً فوق همین دست‌های خارجی اشخاص است. معنایی که هرگز خارجیّت ندارد و امّا اگر فرد، کلام شناس و اهل زبان و ذوق باشد، عالی‌ترین معنی را    - که برتری قدرت حق بر قدرت همگان است- از آن می‌فهمد، و متوجّه می‌شود که «ید» در مثل این کلام، به معنای قدرت است و در مثل «یَا ذَا الاَیَادِی الجِسَامِ» به معنی نعمت هست.
آیاتی که به آن اشاره شده، همه معانی دقیق و لطیف و معرفت‌بخش خود را دارند که همه را در موارد خود بیان کرده‌اند و ما هم در مناسبت‌هایی به بعضی از آن‌ها اشاره نموده‌ایم.
غرض این است که این آیات متشابه نیستند و قریحه‌ها و ذوق‌های اهل لسان آن‌ها را درک می‌کند.
چنان که نقل شده: حضرت رسول اکرم(ص) در مورد شخصی که با رعایت ادب، با آن حضرت سخن نمی‌گفت و جسارت می‌نمود، فرمود: «اِقطَع لِسَانَه».
یکی از حاضرین که با وجود قراین و شواهد، متوجّه معنی نشد، در مقام قطع زبان او برآمد؛ ولی امیرالمؤمنین(ع) او را مورد احسان و انعام قرار داد که در نتیجه نه ‌فقط زبان جسارت او قطع شد، که زبانش به مدح و ثنای رسول‌خدا(ص) نیز باز شد.
بدیهی است اگر از جمله «اِقطَع لِسَانَه»، جمود بر کلمات شود، قطع خارجی زبان فهمیده می‌شود؛ امّا با توجّه به حال و مقام و سوابق اخلاق حسنه و حلم و عفو صاحب آن خلق عظیم، مقصود آن حضرت معلوم بوده و مثل این کلام از آن حضرت در آن موقف و مقام متشابه نیست. از این‌رو اگر کسی از آن سخن، به قطع زبان استفاده کند، علامت کج‌فهمی و سخن‌نشناسی است.
مثلاً آیه کریمه وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ[6] ظاهرالدّلاله است و متشابه نیست. و اگر مجسّمه بگویند: مقصود یهود این بوده که: دست خدا خارجاً مغلول است، و مقصود قرآن این است که دست‌های خدا خارجاً باز است، یعنی خدا دست دارد که به قول آن‌ها مغلول و به فرموده قرآن مبسوط است، این یک برداشت خلاف ظاهر است که احدی از اهل ذوق و زبان آن را نمی‌پذیرد و آیه را، نه از حیث لفظ و نه از حیث معنی متشابه نمی‌سازد.
همچنین در آیه لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ[7]  هر کس می‌فهمد که «ید» در آیه اوّلی، قدرت بر تصرّف، خلق، ایجاد، اماته، احیاء، رزق و ... هست و در دوم، ید بذل، جود، احسان و اعطاء است.
خلاصه، این آیات از متشابهات نیست و مشحون از نکات ادب، اعجاز، فصاحت و بلاغت است.
 
2- چرا در قرآن کریم که بعضی مطالب جزئی و مشخص همراه با اسم بیان شده، مطالب اساسی به‌ صورت مبهم و کلّی بیان گردیده است؟
مطالب کلّی و اساسی در امور اعتقادی، مثل: توحید، نبوّت، معاد، امامت و ولایت، همه بیان شده است؛ و در امور عملی و عبادی نیز مثل: نماز، روزه، حج، و در مسائل اقتصادی و مالی مثل: زکات، خمس و معاملات، و در امور سیاسی و ولائی و قضایی و جزایی و انتظامی و اصول تربیتی و اخلاقی، روابط و مسائل اجتماعی، در عالی‌ترین سطح در این کتاب عزیز بیان شده است. و اگر در بعضی موارد به برخی حوادث جزئی اشاره شده، یا شأن نزول آیه، امر جزئی بوده است، از همان‌ها هم مطالب مهم کلّی استفاده می‌شود.
قرآن کریم در ظرف بیست‌ و سه سال به‌ تدریج نازل شده و شمار زیادی از آیات آن- به مناسبت‌هایی که پیش آمده، یا در مقام احتجاج- بر کفّار نازل شده و سبک و سیاق خود را که مختص به خود آن است، و هیچ کتاب دیگر، حائز آن نیست را دارد، که همان ‌هم اعجاب‌انگیز، جالب و جذّاب است و زبان از بیان فصاحت و بلاغت آن عاجز می‌باشد.
در کنار قرآن مجید، سیره پیغمبر(ص) و نحوه ابلاغ آیات و به کار گرفتن مضامین آن نیز مطالب را مشخّص می‌نموده است. چنان که مناسبات و شأن نزول آیات نیز مؤثّر بوده، که اگر آیه برای مثلاً تعظیم امری از آن به‌ صراحت نام نبرده، یا به‌ ظاهر، مفهومش کلّی بوده، شخصی ‌بودن آن معلوم می‌شده است.
مثلاً در مثل آیه يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ [8]، اگر چه  «ما انزل» مبهم است و تعظیماً له، به آن تصریح نشده است، امّا در مقام تبلیغ و بیان، حتّی پیامبر(ص) علی(ع) را برگرفت و بلند کرد و «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» فرمود و «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَولاهُ» گفت، تا آن ابهام که مخاطب منتظر رفع آن بود، برطرف شد و همه دانستند که «ما انزل»، ابلاغ ولایت علی(ع) بوده است.
یا در مورد إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الََّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ[9]، مفّاد آیه و طبع امر ولایت، نشان می‌دهد که مراد آیه، شخص خاص و مؤمن معیّن است و اوصاف مذکوره اشاره به آن شخص است، نه بیان ولایت هر کس که در حال رکوع انفاق و ادای زکات نماید.
علاوه بر این، نزول آیه به هنگام آن برنامه خاتم بخشی امیرالمؤمنین(ع) از اسم بردن گویاتر است و یا کمتر از آن نیست.
به ‌هر حال با وجود سیره و سنّت عملیّه و قولیّه حضرت رسول اکرم(ص) در شرح و بیان آیاتی مثل آیات ولایت، مراد و مقصود معلوم است و بر غیر امیرالمؤمنین(ع) قابل انطباق نیست.
 
3- گروهی با چاپ ترجمه قرآن مجید به انگلیسی و اعلام کشفیّات روابط ریاضی لغات و آیات قرآن، فعالیّت وسیعی را شروع کرده‌اند. تفسیرهای متعدّد این گروه در مورد دستورات قرآن، باعث سؤال‌های فراوانی شده است که نیاز به جواب دارد. 
ما امیدواریم که با هدایت و راهنمایی شما در تماس با مراکز علمی در ایران بتوانیم پاسخ‌های مناسبی در مورد بعضی از ادّعاهای این گروه تهیّه و در جلسات مطرح نماییم.
در ذیل، نمونه مختصری از بعضی ادّعاهای این گروه ارائه می‌شود:
الف- حدیث و سنّت از کارهای شیطانی است: (6:112و 25:31)؛ و عدم نیاز به حدیث: (45:6 و 12:111 و 31:6 و 6:114 و  33:62 و  48:23 و 17:77 و آیات دیگر)
ب- تنها رل حضرت رسول(ص) ارائه قرآن مجید بوده و نه هیچ‌ چیز دیگر: (3:20 و 3:40 و 5:99 و 6:19 و ...). حضرت رسول اجازه نداشتند هیچ دستور مذهبی به‌ جز قرآن را صادر نمایند: (47- 69:38)، و یا توضیح بدهند: (19- 75:15)؛ و خداوند تنها تعلیم‌دهنده قرآن است: (2- 55:1)؛ و قرآن بهترین حدیث است: (45:6).
ج- قرآن مجید به دست خود حضرت نوشته شده است: (4- 96:1 و 68:1 و 75:17).
این‌گونه محاسبات در نظم و نثر و اعلام و نام‌های اشخاص و اماکن، از دیرباز به‌ صورت‌هایی مطرح بوده و یک عمل تفریحی و سرگرم‌کننده به شمار می‌آمده و گاهی با این استخراجات و به قول شما «روابط ریاضی لغات و جمله‌ها»، اذهان بعضی عوام و ساده‌لوحان به عقاید مذهبی و وقایع تاریخی، جلب می‌شده است.
گاه برای یک اسم یا مطلب مورد نظر، کلمه‌ای که دارای مفهومی زیباست و به‌ حساب ابجد، زُبُر یا بینات آن معادل آن باشد، استخراج می‌کنند و آن را به‌ عنوان شاهد بر خوبی و صحّت مفهوم آن اسم می‌گیرند؛ در حالی ‌که شخص دیگر، برای همان اسم، کلمه دیگر، با مفهومی زشت و قبیح، استخراج می‌نماید و آن اسم و مسمّای آن را مورد توهین قرار می‌دهد. مثلاً برای کلمه محبوب و زیبای «عدل»، در هر لغتی می‌توان کلمات زشتی، معادل آن را استخراج کرد یا برای کلمه زشت «ظلم» و «ستم» به ‌عکس، کلماتی زیبا استخراج نمود.
غرض این که: این استخراجات، مبنای معقول، منطقی و باوربخش ندارد و با نتایج متضاد و متناقضی که از آن‌ها به دست می‌آید، نمی‌توان در اثبات یا ردّ مطلبی بر آن اعتماد نمود. یک کلمه در یک لغت، ممکن است از حیث رابطه ریاضی با چندین کلمه دیگر- که هر کدام، یک مفهوم زشت و زیبا داشته باشند- معادل باشد؛ بلکه برحسب لغات و زبان‌های مختلف، می‌توان برای آن، ده‌ها و صدها معادل استخراج نمود.
حاصل این است که: این رابطه به ‌اصطلاح ریاضی، دلیل بر صحّت یا بطلان هیچ نظر و هیچ رأی و فرضیّه‌ای نمی‌شود؛ چه در مسائل عقیدتی و مذهبی و چه در مسائل علمی مثل:- شیمی، فیزیک و ...- باشد. و هیچ محقّق و دانشمندی با این محاسبات، مسئله‌ای را حل نکرده و قابل‌ حل ندانسته است؛ فقط همان‌طور که گفته شد، برای سرگرمی و مسابقه، می‌توان این بازی را هم مثل سایر بازی‌ها، در صحنه‌های بین‌المللی به مسابقه گذاشت، و به هر کس که بیشترین کلمه زشت و یا زیبا را برای یک کلمه مورد نظر استخراج کرده باشد، جایزه قرار داد.
با این ‌وجود این عمل، زشت و بازی آن ‌هم زشت است؛ مگر به استخراج لغات زیبا برای کلمات زیبا مثل: عدل، احسان، مهر، محبّت، تعاون و اتّحاد، بسنده شود.
در هر حال، این برنامه برای دریافت حقّ و باطل هیچ امری- بر اساس پایه هر عدد و رقمی که باشد- مورد اعتماد نیست. همان‌طور که نمی‌توان با این برنامه و استخراج در محاکمات حقوقی یا جزایی، حکم کرد و طرفی را حاکم و دیگری را محکوم نمود. در مسائل مذهبی و اعتقادی نیز این برنامه‌ها، پایه و اساس ندارد.
امّا این که از قرآن مجید برای نکوهش حدیث شریف و بی‌نیازی از آن و مطالب دیگر از جمله این که: حضرت رسول اکرم(ص) قرآن کریم را با دست مبارک خود نوشته‌اند، استفاده می‌شود، با تأکید تمام اعلام می‌گردد که این گفته‌ها و حرف‌ها برخلاف بدیهیّات و واضحات تاریخ، و اتّفاق جمیع مسلمین است. و در آیاتی که به آن‌ها اشاره کرده‌اند چیزی که بر این معانی، دلالت داشته باشد وجود ندارد و این برداشت‌های انحرافی، حتماً مغرضانه و یا جاهلانه است.
توجّه داشته باشید که ممکن است بعضی از این برداشت‌ها از ترجمه قرآن مجید به انگلیسی- که به ‌غلط ترجمه شده باشد- توهّم گردیده است؛ والّا این مطالب، چیزهایی نیست که قابل استناد به قرآن کریم و آیات محکمه آن باشد.
در خاتمه، باز هم تأکید می‌شود که اعتماد بر این استخراجات و روابط ریاضی و همچنین ترجمه‌های تأیید نشده قرآن کریم در ارتباط با دستورات دینی و عقاید مذهبی منطقی نیست.
اضافه می‌شود: در صورت نیاز به توضیحات بیشتر، با شرح و تفضیل مرقوم دارید تا پاسخ داده شود.
 
پی‌نوشت‌ها
[1] – فتح/10.

[2]  – انفال/17.

[3] – طه/121.

[4] - فتح /2.

[5]  - اعراف/155.

[6] – مائده/64.

[7]  - اسراء/29.

[8] – مائده/67.

[9]  – مائده/55.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: